خبر فوری *

زبان های: پارسیِ باستان، پارسیِ میانه و فارسیِ- دری- تاجیکی:


ISSN 2819-4047 - ISSN 2819-4055

این مقاله تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International License (CC BY 4.0) منتشر شده است.
استفاده، توزیع و بازتولید آزاد در هر رسانه‌ای مجاز است، به شرطی که نام نویسنده و منبع اصلی ذکر شود.

لینک مجوز:
https://creativecommons.org/licenses/by/4.0/

مقدمه:

هر پژوهشگرومحققِ بیغرضِ تاریخِ ایران،اززیادی دروغ ها وکثرتِ جعلیاتِ آشکارِ اکثرِ(مورخین ومحققان خارجی ومقلدانِ ایرانی شان) وهمچنین سیاستمدارانِ مدافعِ آن دروغ ها، اززمان پهلوی (۱۳۰۴) تاکنون، دچارِحیرت وتعجب می شود.          

تمام کشورها سعی می کنند برقدمتِ تاریخی خود بیافزایند: قوم"اورارتو" را، چون درارمنستان کنونی هم ساکن بودند جزوِمردم ارمنی درتاریخ ارمنستان قلمدادمیکنند!

امّا درنوشتن تاریخِ ایدئولژیکِ ایران، ازپهلوی تا امروز، اکثرمورخین داخلی، که  به ایدئولژی:"پان آریانیسمِ"(نازیستی)، همراه با"پان فارسیسم" مبتلا شده اند؛ وهنوز هم دربعضی تاریخ نویسان، آن مرض شفا نیافته است: نگاه کنید به سه تألیفِ: دکتر عبدالعظیم رضائی: اول: کتابِ "اصل ونَسَب" بخش یکم، قسمت(۲) صفحه:(۱۳ تا ۲۵) باعنوان" آریائیان"/ انتشارات دُرّ،(۱۳۷۹)، در(۵۲۷) صفحه، امابعلت نامعلوم (۵۵۰) صفحه نوشته اند!/ دوم: چهارجلد کتابِ: " تاریخ ده هزارسالۀ ایران" در (۱۶۴۴) صفحه، تاریخ(۱۳۹۸)،نشر:اقبال.سوم"دوازده هزارسال پویندگی وپایندگی ایرانیان، تهران، ذهن آویز(۱۳۸۴): دوهزارسالِ ناقابل بر،ده هزارسال افزوده شد.

تاریخ واقعیِ پنج هزارودویست وبیست وپنج سالۀ مُستند ایران را: که از(۳۲۰۰ق.م) با تمدن درخشان ایلام، وسپس قوتی(گوتی)، لولوبی، کاسی، مانّا، اورارتو (به ترتیب قدمت) شروع میشود، مورخان پان آریانیست، آنرا حذف کردند تا مورد پسندِ رضا شاه بیسواد ومحمدرضاشاه قرارگیرد که برغمِ داشتنِ تبارِترک (*زیرنویس) بقول رِندان غربی: لقبِ خورشیدِ نژادِ آریائی (آریامهر) رابرخودنهاده و یَدَک می کشید! 

---------------------------

*زیرنویس: مادرمحمدرضا شاه خانم تاج الملوک آیرملومتولد باکو، و پدرش رضا شاه. مادررضا(شاه)، خانم نوش آفرین(بنا به بعضی منابع غیررسمی: فاطمه) آیرملو، ازآیرملوهای گرجستان بود، که به طبرستان (مازندران بعدی وکنونی) مهاجرت نموده بود، باعباسعلی داداش سواد کوهی(قزاق)، پدرترک رضا(شاه بعدی) ازدواج کرد. به احتمال نام مادر(رضا)، فاطمه بود زیرا بنا به اعتقاداتِ مذهبی، نام تنها پسرشان را درمشهد رضا گذاشتند. در"پان فارسیسم" بازی رضا شاهی، نام عربی- دینی "فاطمه" را به  فارسیِ اهل خرابات: یعنی"نوش آفرین" تغییردادند!                                                                                                    

تاریخ رسمی ایران را ازپنج هزارودویست سال واقعی؛ به دوهزار و پانصد سالۀ آریائی و جعلی تقلیل دادند(با حذفِ ۲۷۰۰سال) تا شاید: "کوروش آسوده بخوابد"! 

مورخین خارجی، بعضی، جهتِ تداوم ایدئولژی نفاق افکنِ "پان آریانیستی" و"پان فارسیستی" وتحمیقِ بیشترِایرانیانِ شیفته برآنها، وبرخی، جهتِ سود جوئی وجلب رضایتِ سیستم حاکم، تجاهل العارف (خود را آگاهانه به نادانی زدن) کرده ومیکنند.

به تجربه دریافتم که ازجمله درتاریخ:"بیانِ حقیقتِ ناقص، دفاع ازدروغ کامل است"

درهربرخوردِایدئولژیک،با تاریخ،ازجمله تاریخ ایران سه جنبه، قابل تشخیص است:

اول: حذف بخش مزاحم: تمام تمدنهای(ایلام، قوتی، لولوبی، کاسی، مانّا، اورارتو) ازتاریخ ایران، بسبب آنکه زبان وتبارهمۀ آنها بقول رُمان گریشمن درکتاب "ایران ازآغازتا اسلام" صفحۀ (۳۹) ترجمۀ محمد معین،"التصاقی" زبان بودند همانند: زبانهایِ ترکی، فنلاندی وکره ای و... ازتاریخ آریائی ورسمی ایران حذف شدند.     

 دوم: برجسته کردن و، زیر"نورافکن" قراردادنِ بخشِ لازم به ایدئولژیِ "پان آریانیستی"  و "پان فارسیستی" یعنی:(هخامنشی، ساسانی، صفوی وپهلوی).          

سوم: درسایه قراردادنِ بخشهای مزاحم وتحقیرِ آنها تا حدِ ممکن. تلقی دوران حکومت آنهاهمچون دوره هایِ بحران برای"پان آریانیسم" توأم با "پان فارسیسم". ازسلجوقی تا قاجاریه (جزدوران ملوک الطوایفی زندیه: با حکومت کریمخان زند همچون وکیل الرعایا)، بقول ابراهیم پورداوود، درکتاب"فرهنگ ایران:(منظور:فرهنگ آریائی ایران)، باید"زندیه ی آریائی" را ازدوران(حکومت عرب وترک) درایران،جدا کرد!

درهمین رابطه است که ایدئولژی حاکم از(۱۳۰۴) تاکنون، به پیروی ازسیاست: یک کشور، یک درفش (پرچم)، یک زبان و...با ممنوع کردن آموزشِ سنتی: که در آن درکنارزبانهایِ مادری، زبان رابط فارسی وزبان دینی وفلسفی عربی را هم تدریس میکردند: گلستان سعدی را(جزباب پنجم آن)، با عمَ- جزِقران: بخش سی ام.

این سیاستِ شونیستی، زبان فارسی را ازصورت یک زبانِ رابط، به زبانِ انحصاری تبدیل کرد. هرزبان انحصاری، مبدل به"زبان جانشین"یا"زبان قاتل"میشود. درمورد انحصاری ورسمی کردنِ زبان فارسی، این کار، بی ذوقی، وحتی بدذوقی قزاقی را  می طلبید، زیرا درادبیات کلاسیک زبان فارسی، پیام های انسانی، قابل افتخار، و امروزی(مطابق با دموکراسی وحقوق بشر) نهفته است که درتضاد وحتی درتناقض باسیاستِ"پانفارسیسم"و"پان آریانیسم"حاکم بوده وهست.ازجمله شعرمعروف سعدی

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند(یک پیکرند) / که درآفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگرعضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی! / نشاید که نامت نهند آدمی!

بنوشتۀ درست سیداحمد کسروی(جهتِ کاستن اهمیّت آن، ودرمخالفت با سعدی و تلویحاً با شعر: دوبیت اول شعر، ترجمه بفارسی یک "حدیث نبوی" است بدین قرار:

الناس في توادُدِهِم وتَراحُمِهم وتَعاطُفِهم مَثَل الجسد، إذا اَشتكى مِنه عضو، تداعى له سائرالجسد بالسهروالحمى.                                                                            

اما کسروی عمداً نگفته است که بیت سوم نتیجه گیری عالی وانسانیِ خود سعدی از این سخن (حدیث) انسانی وامروزیِ پیامبرِاسلام است.                                          

یا این بیت حافظ که بنظرمن بایستی برسَر- دربِ تمام مدارس وزارت "آموزش و پرورش" و"وزارت فرهنگ" با ترجمۀ آن به زبانِ آن محل، نوشته شود.            

 درعین حال درجۀ توحش وعقب ماندگی انسانی کسانی را نشان میدهد که اززبان فارسی، صد سال است که ابزارِسرکوبِ فرهنگی وزبان- ستیزی درایران ساخته اند. حافظ که بزرگترین غزل سرایِ غِنائی ادبیات فارسی است بقول خود به زبان: "دری"، در دعوت به "عشق" و"آزادی" و نه "نفرت" و"زبان کَُشی" می گوید:       

یکی است " ترکی"و "تازی" دراین معامله حافظ

حدیث "عشق" بیان کن، به "هرزبان که تو دانی"!

***

پس ازبیان این مقدمات، که بسببِ اول مهر، وتداوم توحش فرهنگ ستیزی و زبانکُشیِ صدساله بیان شد، میرسم به عنوانِ مطلب:                                              

زبان های: پارسیِ باستان، پارسیِ میانه و فارسیِ- دری- تاجیکی:

که بعضی آنرا (فارسی نو یا فارسی نوین) نیزمی نامند.                                 

درتحقیقات خود، وقتی کتیبه هایِ داریوش اول هخامنشی را می خواندم

 به زبان ایلامی (DB IV) متوجه شدم که داریوش زبان خود را درکتیبۀ بیستون:

. (*زیرنویس:صفحه 10 Harryia: زبانِ "آرّی یِن" می نامد (به ایلامی: هارّی یا:

 به زبان "آری یا" یا بقول مستشرقین وپیروان ایرانی شان (DB)در کتیبۀ بیستون

(پارسی باستان) که (۴۱۳) سطراست: درستون چهارم، بند (۲۰) / شمارۀ (۸۹) درصفحۀ (۷۳) کتابِ "فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی"، دربارۀ نام زبانِ مادری خود ( وتلویحاً همۀ ده ایل تابع خویش ) می نویسد:                                                         

داریوش شاه گوید: بخواست"اور- مزدَ"(به تحریف آگاهانه همه جا "آهورا مزدا" نوشته اند!) این نبشتۀ من (است) که من کردم. بعلاوه  به (زبان) آریائی(درمتن آری- یا) بود،هم روی لوح ،هم روی چرم تصنیف شد.                                                   

بنا به شهادت تاریخ: کمبوجیه دوم پسرکوروش دوم(کبیر) مصررا درسال(۵۲۵ق.م) گرفت. اما کاغذ مصری یعنی "پاپیروس" رابه ایران نیاوردندودرایران تولیدنکردند. هخامنشی ها، تا انقراض شان در(۳۳۰ق.م) روی سنگ ولوحِ گِلی و چرم مینوشتند!

کتاب"فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی"که ازطرف(جشن بیست وپنج قرن شاهنشاهی ایران) توسط نارمن شارپ، استادیاردانشگاه پهلویِ(آن روزِ) شیراز، به زبان فرانسه در(۱۹۷) صفحه نوشته، وتوسط دکترشاپورشهبازی استاد همان دانشگاه، در(۲۰۱) صفحه بفارسی ترجمه شده است. این کتاب درسال (۱۳۴۶/۱۹۶۸) تألیف شده،اما در(۱۳۵۵/۱۹۷۷) چاپ شد. البته تنها متنهای"پارسی باستانِ" شاهنشاهان هخامنشی را ازداریوش اول تا اردشیرسوم هم به خط میخی وهم به خط لاتین(ترجمۀ فرانسه) وبه خط نَسخ (ترجمۀ فارسی) نوشته اند. درکتیبۀ بیستون: متن مفصل ترایلامی (که همانند ترکی یک زبان پیوندی است) در(۵۹۳ سطر) ونیزمتن بابلی (که یک زبان تصریفی:سامی همانندعربی است) در(۲۱۲سطر) را، بنابه عارضۀ "پان آریانیسم" ترجمه نکردند! داریوش وهخامنشی ها، برخلاف دوپادشاهِ پهلوی، تمام کتیبه ها را به سه زبان (ایلامی، پارسی باستان وبابلی) مینوشتند که یادآورِهمزیستی سه زبان (عربی، فارسی وترکی ) به ترتیب تاریخی دربعدازاسلام است.                             

درضمن به دو معنای دیگرهم " آری- ین" را داریوش غیرازنام زبان خود برای "آری- ین" و مشتقات آن، درکتیبۀ بیستون و دیگرکتیبه هایش بکاربرده است.     

، دربند (۲)، شمارۀ (۱۵و۱۴) صفحۀ  (D Na) اول: داریوش درکتیبۀ نقش رستم (۸۵) ترجمۀ فارسی وصفحۀ (۸۲) متن ترجمۀ اصلی بفرانسه می نویسد:            

"من داریوش، شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه کشورهای شاملِ همه گونه مردم، شاه در این (سر) زمین دورودراز، پسر"ویشتاسپ"،هخامنشی، پارسی، پسرپارسی، آریائی (زبان)، آریائی چهره (آریائی چی ثرَ)". باتحریف"آریائی چهره"را درترجمۀ فارسی به (نژاد آریائی) شهبازی تحریف کرده، ومعنای پان آریانیستی (نازیستی) "نژاد" به آن داده است. درحالیکه درمتن اصلیِ فرانسوی: نارمن شارپ: " لینه آریِنّ" نوشته

 

lignée aryenne.   

    

است که به معنایِ"خطِ فامیلی" و"سلسلۀ خانوادگی" است ونه "نژاد". (زیرنویس*) تحریفِ"آریائی چهره " ازترجمه فرانسوی: "سلسلۀ خانوادگی آریائی" به " نژاد آریائی" توسطِ دکترشاپورشهبازی، برای خوشایند محمدرضا شاهِ (تازه آریامهرشده) صورت گرفته است.                                                                                      

داریوش درهمین متن، خود را درنسبت به سرزمین پارس(پارسه ی ایلامی، درتلفوظ هخامنشی: "پارسا"/ استان فارس کنونی) پارسی (منسوب به سرزمین پارس-آ)، پسرپارسی نامیده است! معنای آن روشن است: "پارسه" نام منطقه ای بود که ایلامی -هایِ التصاقی زبان، بدلیل مجاورتش با دریا، به آن داده بودند، زیرا درکنارۀ دریا قرارداشت:پارسه یعنی کنار. داریوش خلیج فارس کنونی رادرکتیبۀ مصری خود، درنسبت به ایالتِ "پارسه": / به دریائی که (ازآن) به "پارسه" میرود/ ذکرمیکند:      / صفحۀ(۱۰۵) بند(۳) شمارۀ(۱۰): فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی: درمتن D Zc فرانسه در صفحۀ (۱۰۲) است.                                                                   

---------------------------

(زیرنویس*) ازسال (۲۰۰۰) میلادی که کُد ژنتیکی انسان را درآلمان، امریکا وفرانسه و... بازکردند معلوم شد انسان یک "گونه" یا (اسپِس) است ونه نژاد یا (رایس/ رِیس) زیرا میتوانند ازهم بارورشوند. چهاررنگ سیاه، سفید، زردوسرخ (که قبلاً بخطا نژاد تصورمی شد) نیزجنبۀ فنوتیپ وظاهری دارد ونه ژنوتیپ وواقعی. نژادهای آریائی، سامی وترک در داخل نژاد سفید (بقول قدما)ُ نه نادرست، بلکه بی معنی است.                       

داریوش شاه گوید: من پارسی (متن:پارسه/ پارسَ) هستم. از(ایالت) پارس (پارسا)، مصرراگرفتم. فرمان کندن این ترعه رادادم، ازرودخانه ای بنام نیل، که درمصر جاری است، تادریائی که از(به) پارس(درمتن: پارسا) میرود. پس ازآن، این ترعه کنده شد، چنانکه فرمان دادم، وکشتی ها ازمصرازوسط این ترعه بسوی پارس (در متن:"پارسَم":پارسیۀ ایلامی:استان فارس کنونی) روانه شدند،چنانکه مرامیل بود.

این کانال ازنیل تا دریای سرخ(خلیج عربی قبلی) درسالِ (۶۰۰ق.م) بدستور"نِخو" فرعون مصرکنده شد، اما بسبب مرگ فرعون ناقص ماند. داریوش آنرا به اتمام رسانید.بیست وسه کشتی خزاین مصررا، به"پارسَم":استان فارس وشوش آوردند!

ازاین متن کاملاً آشکاراست که داریوش درنسبت به سرزمین "پارسه/ به تلفظ       

هخامنشی: پارسا"،خود رامعرفی میکند که مصررا گرفته است.هرچند چنانکه اشاره شد پیش ازاو، کمبوجیه، پسربزرگ کوروش مصررا گرفته بود. (*زیرنویس).     

ده ایل پارس(ساکن ایالت پارسۀ ایلامی) هیچکدام نام پارس ندارند بعدازاِسکان درآن ایالت، نام سرزمینی را، برنام ایلی(قبیله ای) خود افزودند همانند ایلاتِ ترکِ سلجوفی که پس ازسکونت درآذربایجان، نام آذربایجان را برنام خود افزودند.                     

نام آن ده ایل، به نوشتۀ هرودوت درزمان آغازسلطنت کوروش(۵۵۰ق.م) وتصرف ماد، (شش ایل ده نشین شده بودند وچهارایل کوچروی می کردند) بقرارزیر است: 

۱- پازارگادها(که عشیرۀ هخامنش بقول داریوش، حاکمیّتِ ایلی آنها وسایرایلات نه گانه را داشت). ۲- مارافی اِن ها. ۳- ماسپی اِن ها. ۴- پانتالی اِن ها(پاتی سخوریها). ۵- دِروسپی اِن ها. ۶- گرمانی ها: درزمان رضا شاه با روابط خوبی که با هیتلر داشت، بعضی نازیستها، کرمان وگِرمَن یا ژرمن را به "گرمانی" ها ربط میدادند.// چهارایل کوچروعبارتنداز:۷- دائن ها. ۸- مردها.۹-دروپیکه ها۱۰- ساگارتی اِن ها

---------------------------

*زیرنویس: داریوش رئیس گارد کمبوجیه بود، دربازگشت به ایران، کمبوجیه را داریوش کشت ونوشت موقع سوارشدن به اسب خنجر(بدون غلافِ شاه!) به پهلوی اورفت ومُرد! برادردیگرش "بردیا" را هم بنام گئومات مغ یا(بردیای دروغین) کشت وسلطنت را که بقول خود"ازآنِ ما بود" وکوروش غصب کرده بود، بدست آورد. البته داریوش تنها شاهنشاه هخامنشی است که هم جهانگشا است وهم اهل فرهنگ است.          

"ای.م. اُرانسکی"درکتابِ"مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی"،(ترجمۀ کریم کشاورز،انتشارات  پیام،۱۳۷۹، تهران؛)"آریائی چهره " رانه درمعنای صورت وشکل وقیافه، بلکه به "اصل(؟) آریائی" تحریف کرده است که "اصل آریائی"؛ محترمانه همان معنای نازیستی "نژاد" را افاده می کند.                                                                         

معنای سوم ( آری، آریا وآریکا) درکتیبۀ بیستون بمعنای شریر، و بی- وفا آمده است: ستون(۵) بند (۲) ، شمارۀ(۱۵) وبند (۴) شمارۀ (۳۱) ونیزدرفهرست کلمات (صفحۀ ۱۵۱) ترجمۀ فارسی ذکرشده است. در(صفحۀ ۱۵۱) هرچهارشکل را، هم با خط میخی وهم تلفظ آن ونیزبه خط نسخ وهمچنین معنای آن را با ارجاع به صفحات می نویسم زیرااین کتاب:("فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی")،دردسترس همگان نیست:

فهرست کلمات پارسی باستان که درکتیبه های شاهنشاهان هخامنشی چهارلغت در

ص: (۱۵۱) ترجمه فارسی وص:(۱۴۰) اصل فرانسه. برای"آریا" بکاربرده است:

۱- اَرئیکَ : صفت درحالت فاعلی مفرد مُذکّر: بی وفا وشریر

، بند ( ۸ ) شمارۀ (۲۲) ونیز(D B)درصفحۀ (۳۴) ستون اول بیستون

درصفحۀ (۷۰) ستون چهارم بیستون بند (۱۳) شمارۀ (۶۳) مینویسد:                   

داریوش شاه گوید: ازآن جهت اورمزدَ (به تحریف آهورا مزدا) مرا یاری کرد که وخدایان دیگری که هستند(ض.ص: مرایاری کردند زیرا) که بی وفا نبودم.(ض.ص: مؤمن وپایداربودم).                                                                                      

زبان "پارسی باستان" همانند زبانهای اسلاوی قدیم وجدید: مذکر، مؤنث وخنثی دارد.

 ۲- اریکا: همان صفت درحالت فاعلی جمع مذکّر  

درصفحۀ: (۷۵) ستون پنجم بیستون بند (۲) شمارۀ (۱۵):

داریوش شاه گوید: آن خوزی ها( اَووجی یا ) بیوفا (وشریر) بودند، اور- مزدَ(به تحریف: اهورامزدا) ازطرف آنها پرستش نمی شد. (من) اور- مزدَ(به تحریف اهورا مزدا) را میپرستیدم. بخواست اور- مزدَ(به تحریف اهورامزدا) هرطورمیل من (بود) همانطوربا آنها رفتارکردم.: آغازجنگ دینی وآدمکشی عقیدتی درایران است!        

ودرصفحۀ:(۷۷) ستون پنجم بیستون بند(۵) شمارۀ (۳۱): داریوش شاه گوید: آن "سکاها" بیوفا و(شریر) بودند، اورمزدَ(به تحریف آهورامزدا) ازطرف آنها پرستش نمی شد.(من) اورمزده را می پرستیدم. بخواست اورمزدَ، هرطورمیل من بود، همانطور با آنها رفتارکردم.                                                                                         

(X Ph) پسرداریوش،"خشایارشا" نیزدرکتیبه اش درتخت جمشیدمعروف به ضددیو

همین سُنّتِ شوم را ادامه میدهد: همان کتاب صفحۀ (۱۲۰) بند(۵) شمارۀ (۳۶ تا۴۱).

 ۳- آری یَ: صفت درحالت فاعلی مُفرَدِ مُذکّر- آریائی(ض.ص: درهمان معنای شریر وبی وفا) ودرسانسکریت- شریف (آنرانوشتند تا خشم آریامهرجوش نیاید!)      

 دراوستا نیزهمانندِ سانسکریت "آریائی" بمعنای شریف، نجیب، آزاده وپاک است، برای" ایرها-ایرانی ها-" بکاررفته است: کتاب"اصل ونسب" عبدالعظیم رضائی صفحۀ (۱۸).  ابراهیم پورداود درکتاب "فرهنگ ایران" بدرستی "ایر" ودر نسبت به آن "ایر-ان" را، درمقابل :"اَن-ایر/ان-ایر-ان"/ قرارداده است بمعنایِ: ناپاک، نجس، نا نجیب وناشریف و پدرناشناس (درمعنایِ زنا زاده)!                                    

) D Na) صفحۀ (۸۵) کتیبۀ داریوش کبیر، شاهنشاه هخامنشی درنقش رستم

بند (۲) شمارۀ ( ۱۴ و۱۵) متن آن درصفحۀ (۵) آمده است. داریوش درمعرفی خود ازجمله خودرا آریائی چهره (آرئی یَ چی- ثرَ) بمعنای دارای صورت وقیافه آریائی

lignée aryenne.        

معرفی میکند که نارمن شارپ (متن فرانسه ص: ۸۲) بکاربرده است که درزبان فرانسه بمعنای(نسل، خط فامیلی وسلسلۀ خانوادگی) معنامیدهد، آقای دکترشاپور شهبازی برای خوشرقصی به محمدرضا شاه (آریامهر:خورشید نژادآریائی) آنرا به "نژاد آریائی" ترجمه وتحریف کرده است. اورانسکی دراتحادجماهیرشوروی ظاهراً ضدنازیست، چنانکه اشاره شد، آنرا به "اصل آریائی" تحریف نموده است.                 

(D Se) صفحه:(۹۳) کتیبۀ داریوش کبیر، شاهنشاه هخامنشی درشوش

بند (۲) شمارۀ (۱۴ و۱۳) متن آن درصفحۀ (۵) آمده است. ودرسطرهای بالاهم توضیح داده شد.                                                                                            

 ۴- آری یا: همان صفت (حالت فاعلی جمع مذکّر)، درحالتِ مفعول مَعه یِ مُفرد = به زبان آریائی. ص (۷۳) : بیستون، ستون چهارم، بند (۲۰) شمارۀ (۸۹): درصفحۀ (4) ذکرشد، باز نقل میکنم:

داریوش شاه گوید: بخواست اور- مزدَ (بخطای عمدی:تحریف به اهورامزدا) این نبشتۀ من (است) که من کردم. بعلاوه  به (زبان) آریائی(درمتن آری- یا) بود،هم روی لوح ،هم روی چرم تصنیف شد. دربسیاری ازنوشته ها فعل را نمی نویسند: (است) راننوشته است. دراین متن نارمن شارپ داخل(پارانتز) آنراافزوده شده است.

درموردتحریف عمدی "اور- مزدَ "به"اهورمزدا:نگاه کنیدبه (زیرنویس صفحۀ 11)

با توجه به سیاست توأم"پان- آریانیستی" و"پان- فارسیستی" پهلوی برای شجره سازی به زبان انحصاری ورسمی شدۀ فارسی(دری)، به زبان هخامنشی(که داریوش آری- ین مینامد)، برغم آریائی بازی نازیستی (متأثرازنازیسم هیتلری)، عمداً نام "پارسی باستان" به آن دادند، تا همچون پدربزرگی برای شجره سازی به زبان فارسی- دری -تاجیکی جا بیاندازند. زبان پهلوی یا پهلوانی(اشکانی وساسانی) را هم "پارسی میانه" نامیدند تا همچون پسر"فارسی باستان" وپدر"فارسی دری- تاجیکی" تلقی شود. این سه زبان بدلیلِ اختلافِ جغرافیائی ومحلِ مهاجرت- شان به ایرانِ کنونی، عقلاً ومنطقاً، هیچ ارتباط علت ومعلولی، وپدروپسری با هم نداشته وندارند: 

ده ایل پارسی ازاستپ های روسیه واُکراین، ازطریق قفقازبه آستارا در(۸۴۳ ق.م) رسیدند و بعدازاسکان درسرزمین "پارسه ی" ایلامی، نام پارس برنام قبیله ای آنها افزوده شد. به این سبب زبانِ"پارسی باستان" وبقول داریوش:"آری- ین" و ده ایل تابع هخامنشی ها، به زبان اسلاوی قدیم (اولد-اسلاو) نزدیک است: مذکرومؤنث و خنثی داردوضمیرها هم صرف میشوند. زبان به اصطلاح فهلوی سعدی در(شعر مثلثات) و مُلَمَعِ" شاهد بازانۀ" حافظ با مَطلع: (سَبَت سلمی بصدغیها فؤادی) را که درآن اشعاری به زبان"فهلوی شیرازی" دارد، منطقاً بدلیل جغرافیای یکسان، میتوان یادگارِتحول یافتۀ زبان پارسی باستان شمرد. ایلات اشکانی برهبری ایل "پَرنی" در(۲۸۳/ یا/۲۴۷ق.م) ازشرق خزرو ترکمن- ستان کنونی به ایران آمدند(بعضی از سکاها التصاقی زبان بودند) وساسانیان: کودتائی است دولتی ونه مهاجرت جدید.      

فارسی دری دربلخ وسمرقند وتاجیکستان قرارداشت که به خراسان رسید ودرمرکز ایران (اصفهان وشیراز) با جذب وحل زبان های محلی متوقف شد.                       

درایران نیزمهاجران بعدی ازساکنان قبلی متاثرشدند بی آنکه این سه زبان به علت منشاء مهاجرت ومنطقۀ زیست جغرافیائی مختلف ازهم ناشی شده باشند.                   

---------------------------

* زیر نویس: : مربوط به صفحۀ 4

 سطرسوم/ (DB IV)درکتیبۀ ایلامی بیستون:

نقل ازکتاب: "عناصرگرامرایلامی" تألیف: فرانسوا گری- یو سوزین، بفرانسه،              

چاپ تحقیق روی تمدن ها، نمرۀ ۲۹، پاریس،۱۹۸۷، صفحۀ ۶۵ و۶۴ / در(۸۰) صفحه.

Françoise GRILLOT-SUSIN , ÉLÉMENTS DE GRAMMAIRE ÉLAMITE, Editions Recherche sur les Civilisations, Paris 1987 ,« Synthèse » n° 29 / Pages: 64 ,65

داریوش، پادشاه، گفت(گوید):

"به لطف (اور- مَزدَ)، من پس ازآن، یک نوشته دیگربه "زبان هارّی-یا":(آری- یَن) نوشتم:(من کردم) که پیش ازآن(درآن زبان نوشته ای) وجود نداشت؛ ونام و آوازه‌ام را بررویِ گِل، و پوست، حَکّ کردم. سپس، این نوشته که درحضورمن نوشته ودوباره خوانده شد، من آنرا درتمام کشورها توزیع کردم. مردم آن را کپی کردند".                                                                                                                                 

معنای"پیش ازآن نوشته ای به پارسی باستان (بقول خود داریوش به زبان آری-ین) وجودنداشت یعنی دوکتیبه       ،ودومی(Am H)  زرین که درهمدان پیدا شده، وبرای شجره سازی به خود داریوش بنام جدش "آریارَمنَ"

نوشته وسومی تنهانوشتۀ به پارسی باستان اززبان کوروش درپاسارگاد (As H) را بنام پدربزرگش ارشام 

 نَسَبِ(C M) است با عنوان" منم کوروش هخامنشی". همه جعل داریوش است زیرا کورش دراستوانۀ گلی

خود را تا"چیش پیش" پسرهخامنش میرساند.  

داریوش خواسته دراین نوشته به هخامنش، اززبان کوروش هم؛همانند خودش رسمیت ببخشد.

این سه کتیبه همه داریوش ساخته اند چرا که درکتیبۀ ایلامی خود مینویسد که:"پارسی باستان"(بقول خود داریوش به زبان آری-ین)  بوسیلۀ او برای اولین بارکتابت شده است".                                                     

نگاه کنید به متن ذکرشده دربالا.

---------------------------

 

زیر نویس: مربوط به صفحۀ 9

درجشنهای دوهزاروپانصدسالۀ شاهنشاهی، درهمۀ متن ها چنانکه اشاره شد دکتر"رَلف نارمن شارپ" استاد یارداشگاه (پهلوی) شیراز، درزبان پارسی باستان وزبان پهلوی، بفرانسه؛ ودکترشاپورشهبازی درترجمۀ فارسی آن :"اَ-اورَ- مَزَد-اََ" را که بمعنای خدای "کشوربخش" است، با تقطیع صداها وحروف به درستی (اَ-اورَ-مَزَدَ-اَ) مینویسند که الف اول وآخرقابل حذف است ومیماند (اورَ- مَزَدَ:خدای کشوربخش: اوردرسومری شهرودرپارسی باستان بمعنای کشوراست/ مَزَدَ : یعنی مُزد داده وعطا کرده) ولی آنرا با تجاهل العارف به "اهورا-مزدا(یِ): زردشتی بمعنای: دانای بزرگ هستی بخش" ترجمه و تحریف می کنند! ازجمله درتمام متن ها، به خطا "اهورامزدا" نوشته بود که من اصلاح به واقع کردم: ازجمله درصفحۀ (۱۴۶) ترجمۀ فارسی خط میخی را به درستی (اَ-اورَ-مَزَدَ-اَ)  مینویسد ودرتوضیح اضافه میکند: اسم مذکر درحالت فاعلی= اهورمزدا یعنی اسم خاص خدای تعالی درنظرزرتشتیان (بقول اهل منطق:مصادره به مطلوب میکند که نوعی سفسطه است برای القاءِ زردشتی بودن داریوش وهخامنشیان. درمتن فرانسه در صفحۀ (۱۳۳) است.

(D Sk) این نوع تحریفات فراوانند ازجمله داریوش دریک کتیبۀ درشوش ادعای خدائی کرده ونوشته است

صفحۀ (۱۰۲ فارسی) و(۹۹ فرانسه) سطرچهارم متن: مَنا اَوُرَمَزدَاَ: اََوُرَمَزدَاَ-هَ اَدَم(یعنی من اورمزده هستم، اورمزده منم/ درترجمه فرانسه وفارسی چنین نوشته اند: بند (۲)- اهورامزدا"ازآنِ" من (است). من "ازآنِ" اهورامزدا(هستم). چنانکه اشاره شد گاه درکتیبه های هخامنشی فعل را نمی نویسند به این سبب مؤلف ومترجم درپارانتز(است) را اضافه کرده اند. ("ازآن") را هم برمتن اصلی افزوده اند تا کفرمطلق نباشد!      

تا انقراض پهلوی، تنها متن به اصطلاح رایج "پارسی باستان" (ونه ایلامی وبابلی) درایران اجازۀ ترجمه به فارسی داشت.                                                                                                                             

ترجمۀ ایلامی متن بیستون که مفصل ترین ومهمترین متن داریوش است وزمان دوشاه پهلوی درایران بسبب التصاقی یا پیوندی بودن زبان ایلامی (مثل ترکی) مطرح نشد. اخبراً از آن دوترجمه وجود دارد:

اولی: کتابی باعنوان"بازخوانی  بیستون: متن ایلامی و بابلی سنگ‌ نوشته‌ ی داریوش بزرگ در کوه بیستون" است. مؤلف: چول هیون ‌بای / مترجم:  شهرام جلیلیان / ناشر: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی / سال  (۱۳۹۰) / درصد وبیست وهشت (۱۲۸) صفحه.

دومی: تزدکترائی است با عنوان "تحریرایلامی کتیبۀ داریوش بزرگ دربیستون" تالیف: سلیمان علی یاری بابلقانی" در (۲۶۹) صفحه درسالِ (۱۳۹۴) چاپ شده است.

درتمدن سومری، اولین شهردنیا "اور" نام داشت (۴۰۰۰ ق.م)، اما چنانکه اشاره شد درزبانِ هخامنشیان "اور" بمعنای کشوراست: "اور- مزدَ " یعنی خدای کشوربخش. درحالیکه "اهورا مزدا"یِ زردشتی: "اهورا" که الهام گرفته از"اسوره" درکتاب "ریگ ودای" زبان سانسکریت هنداست بمعنای "هستی بخش" است. " مَز" یعنی بزرگ، و"دا" یعنی دانا (ئی): جمعاً میشود: دانای بزرگ هستی بخش؛ که به درد داریوش وکشورگشایان هخامنشی نمی خورد. آنها "خدای کشوربخش" لازم دارند تا به فتوحات خود، جنبۀ آسمانی و تقدس بدهند.

ضیاء صدرالاشرافی. سپتامبر 2025 / مهر ۱۴۰۴ هجری شمسی

زبان های: پارسیِ باستان، پارسیِ میانه و فارسیِ- دری- تاجیکی:


Leave a Comment