یک واحد درسی یا یک ملت خاموش؟ پیامدهای محدودسازی زبان مادری

محدود کردن زبان مادری به یک واحد درسی ، از منظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نشانه‌ای نگران‌کننده از نفی هویت، حذف تدریج فرهنگی،آسمیلاسیون و همگون‌سازی ساختار یافته است.

مدیر محترم آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی، جناب آقای اسفندیار صادقی، در نشست خبری اخیر، در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران درباره عدم تدریس زبان مادری اظهار داشتند که «در حال حاضر در دانشگاه تبریز یک واحد درسی به زبان ترکی ارائه می‌شود، اما استقبال چندانی از آن نشده است». ایشان همچنین افزودند که «بر اساس خواست رئیس‌جمهور، جناب آقای دکتر پزشکیان، احتمال دارد در آینده یک واحد درسی دیگر نیز در این زمینه تدریس شود».

با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع زبان مادری، و تأثیر آن بر هویت فرهنگی و اجتماعی، تحلیلی در این‌باره و درباره تدریس یک واحد درسی زبان مادری در نظام آموزش عالی ضروری به نظر می‌رسد.

در این مقاله تحلیلی، به بررسی این مسئله از سه جنبه علمی خواهیم پرداخت:

۱- علل عدم استقبال از تدریس زبان مادری در قالب یک واحد دانشگاهی

۲- پیامدهای نگران‌کننده محدودسازی زبان مادری یک ملت به سطح یک واحد درسی

۳- جایگاه محدودسازی زبان مادری به یک واحد درسی از منظر حقوق بشر و قوانین بین‌المللی

اگر آموزش به زبان مادری تنها در قالب یک واحد درسی  ارائه شود، دلایل متعددی وجود دارد که باعث می‌شود از آن استقبال چندانی نشود. در ادامه مهم‌ترین این دلایل را بر اساس شواهد اجتماعی و روانی مرور می‌کنیم:

۱. دیرهنگام بودن آموزش

در سنین دانشگاهی، افراد زبان قالب آموزش، تفکر و نوشتار خود را پیش‌تر به زبان رسمی ( فارسی) شکل داده‌اند. آموزش زبان مادری در این مرحله کارکرد کاربردی کمتری دارد و بیشتر جنبه نظری یا هویتی پیدا می‌کند.

۲. نبود انگیزه عملی و شغلی

بسیاری از دانشجویان انگیزه‌ای نمی‌بینند که زبان مادری را به‌عنوان یک درس انتخاب کنند، زیرا این مهارت در بازار کار، مدرک‌گرایی یا مسیر شغلی آن‌ها کاربرد مستقیم ندارد.

۳. فشار فرهنگی و ترس از برچسب خوردن

در برخی جوامع، گرایش به زبان مادری ممکن است با برچسب‌هایی مثل "قوم‌گرایی" یا "تجزیه‌طلبی" مواجه شود. این فضای سنگین باعث می‌شود حتی علاقه‌مندان هم محتاط باشند و از انتخاب این درس صرف‌نظر کنند.

۴. کیفیت پایین آموزش و منابع ناکافی

واحدهای اختیاری اغلب با بودجه، منابع یا مدرسان تخصصی کافی پشتیبانی نمی‌شوند. نبود مواد درسی استاندارد، کتاب، یا استاد خبره موجب می‌شود که تجربه آموزشی جذاب و مؤثری شکل نگیرد.

۵. فقدان آموزش زبان مادری در پایه‌های ابتدایی

بدون آموزش زبان مادری از دوره‌های ابتدایی، مهارت زبانی دانشجویان در حدی نیست که بتوانند از آموزش دانشگاهی بهره کامل ببرند. در نتیجه، کلاس‌های اختیاری به سطح ابتدایی و ناکارآمدی محدود می‌مانند.

۶. رقابت با واحدهای درسی دیگر

در تقویم آموزشی محدود دانشگاه، دانشجویان معمولاً واحدهای درسی‌ای را انتخاب می‌کنند که نمره‌آور، ساده‌تر یا مفیدتر برای رشته تخصصی‌شان باشد؛ بنابراین زبان مادری در رقابت با سایر دروس اغلب نادیده گرفته می‌شود.

اگر زبان مادری یک ملت در کشور خودش ممنوع باشد و تنها اجازه داشته باشد در قالب یک واحد درسی ظاهر شود، این وضعیت از نگاه علوم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیار سنگین و نگران‌کننده است. چنین سیاستی نشان‌دهنده نفی هویت، حذف تدریجی، و آسمیلاسیون ساختاریافته است. در ادامه، مهم‌ترین مفاهیم منفی و پیامدهای آن را برای زبان، فرهنگ و هویت بررسی می‌کنیم:

1. آسمیلاسیون ساختاریافته (Structured Assimilation)

 • دولت به‌جای اجبار مستقیم، با محدود کردن آموزش زبان مادری به محیط‌های تخصصی و غیرعمومی، ملت را مجبور می‌کند که برای بقا در جامعه، به زبان و فرهنگ اکثریت پناه ببرند.

 • این باعث می‌شود نسل‌های بعدی دیگر زبان مادری را یاد نگیرند یا آن را «بی‌فایده» بدانند.

2. مرگ تدریجی زبان (Language Death)

 • اگر زبانی ممنوع باشد و فقط در محیط‌های رسمی و دانشگاهی آن هم به‌صورت اختیاری تدریس شود، عملاً از کارکرد زنده و روزمره‌اش خارج می‌شود.

 • زبان از خانه، مدرسه، بازار، رسانه و خیابان حذف می‌شود و فقط در حد یک موضوع پژوهشی باقی می‌ماند. این نقطه‌ی آغاز مرگ زبانی است.

3. قطع پیوند میان نسل‌ها (Intergenerational Disconnect)

 • وقتی والدین مجبورند به زبان غالب صحبت کنند و فرزندان آن‌ها نیز زبان مادری را نمی‌آموزند، پیوند زبانی بین نسل‌ها قطع می‌شود. این یعنی انتقال سنت، شعر، افسانه، اصطلاحات قومی و هویت فرهنگی از بین می‌رود.

4. نفی هویت فرهنگی و روان‌شناسی سرکوب (Cultural Denial and Internalized Oppression)

 • ممنوعیت زبان مادری، پیامی روان‌شناختی و اجتماعی دارد: اینکه هویت شما بی‌ارزش است.

 • این موضوع باعث شرم زبانی (Linguistic Shame) و سرکوب درونی در افراد می‌شود: بسیاری از افراد ممکن است خودخواسته زبان مادری‌شان را ترک کنند تا “پذیرفته” شوند.

5. فولکلور و ادبیات در خطر انقراض

 • فولکلور، موسیقی، ادبیات شفاهی، ضرب‌المثل‌ها، متل‌ها و اسطوره‌ها همه در زبان زنده هستند. با حذف زبان، این میراث نیز خاموش می‌شود.

6. شکل‌گیری مقاومت یا بحران سیاسی

 • در بسیاری از کشورها، ممنوعیت زبان مادری باعث تقویت احساس طردشدگی و بی‌عدالتی می‌شود که در بلندمدت می‌تواند به مقاومت سیاسی، نافرمانی مدنی یا حتی جنبش‌های جدایی‌طلبانه منجر شود.

7. زبان به‌مثابه موزه

 • وقتی زبان مادری فقط در دانشگاه و آن‌هم به‌شکل اختیاری تدریس شود، از یک زبان زنده به یک شیء موزه‌ای تبدیل می‌شود: مطالعه‌اش مجاز است، اما استفاده‌اش در زندگی روزمره ممنوع.

چنین سیاستی یعنی:

زبان، فرهنگ و هویت شما را نمی‌توان زنده نگه داشت؛ فقط می‌توانید درباره‌اش بخوانید.

این نه‌تنها تبعیض زبانی است، بلکه ابزار نظام‌مند برای تسریع نابودی یک ملت از درون است؛ بدون جنگ یا خشونت مستقیم، بلکه با فشار فرهنگی، آموزشی و روانی.

در این بخش بررسی می‌کنیم که ممنوعیت زبان مادری و محدود کردن آن به یک واحد درسی، از منظر حقوق بشر و قوانین بین‌المللی چه جایگاهی دارد و چرا ناقض حقوق بنیادین ملت‌هاست.

1. اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948)

ماده 26:

 • «آموزش باید در جهت رشد کامل شخصیت انسانی باشد و به تفاهم، مدارا و دوستی میان ملت‌ها و گروه‌های قومی یا مذهبی کمک کند.»

ممنوعیت آموزش زبان مادری و حذف آن از سطوح رسمی، دقیقاً در تضاد با این اصل است، چون آموزش تنها به زبان غالب باعث سرکوب شخصیت فرهنگی و زبانی فرد می‌شود.

2. میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR)

ماده 27:

 • «در کشورهایی که اقلیت‌های قومی، دینی یا زبانی وجود دارند، افراد این اقلیت‌ها نباید از حق داشتن زندگی فرهنگی خود، استفاده از زبان خود یا دین خود محروم شوند.»

ممنوع‌کردن زبان مادری و محدود کردن آن به یک واحد اختیاری، آشکارا نقض ماده ۲۷ است، چون عملاً استفاده عمومی و فرهنگی از زبان را محدود و ممنوع می‌کند.

3. کنوانسیون حقوق کودک (CRC) – ماده 30

 • کودکان متعلق به اقلیت‌های قومی یا زبانی، حق دارند زبان و فرهنگ خود را حفظ کرده و آزادانه از آن استفاده کنند.

محروم کردن کودکان از آموزش به زبان مادری، یکی از مهم‌ترین عوامل هویت‌زدایی زودهنگام است. در واقع چنین سیاستی، نقض مستقیم حقوق کودک محسوب می‌شود.

4. اعلامیه سازمان ملل درباره حقوق اقوام بومی (UNDRIP - 2007)

ماده 13:

 • اقوام بومی حق دارند زبان، آوا، اسطوره، دانش و فرهنگ خود را زنده نگه دارند، توسعه دهند و به نسل‌های بعد منتقل کنند.

 • دولت‌ها باید اقداماتی عملی برای حمایت و حفظ این زبان‌ها انجام دهند.

اگر دولتی فقط اجازه دهد زبان مادری به‌طور محدود و اختیاری تدریس شود، در حالی‌که هیچ اقدامی برای حفظ و توسعه آن انجام نمی‌دهد، این ناقض اصول این اعلامیه است.

5. منشور اروپایی زبان‌های منطقه‌ای یا اقلیت‌ها (1992) – شورای اروپا

 • هدف: محافظت، ترویج و استفاده از زبان‌های اقلیت در آموزش، رسانه، دولت و زندگی عمومی.

 • پیشنهاد می‌کند آموزش زبان مادری نه‌تنها در دانشگاه بلکه در تمام سطوح آموزشی در دسترس باشد.

محدود کردن زبان مادری به یک درس اختیاری در دانشگاه، کم‌ترین سطح ممکن از این منشور است و با اهداف آن تطابق ندارد.

ممنوعیت زبان مادری و جای دادن آن فقط در قالب یک واحد درسی اختیاری:

 • نقض چندین سند کلیدی بین‌المللی است.

 • به‌معنای نادیده‌گرفتن حق فرهنگی، آموزشی و روانی اقلیت‌ها یا ملت‌هاست.

 • ابزار ساختاری برای خاموش‌کردن زبان، فرهنگ و حافظه‌ جمعی است.

 یاشار پورعلی – سردبیر و مدیرمسئول نشریه آذربایجان پست

یک واحد درسی یا یک ملت خاموش؟ پیامدهای محدودسازی زبان مادری


Leave a Comment