https://doi.org/10.64259/turkqazetler2589
بر خلاف ایران، در اکثر کشورها انقلابهایی مانند انقلاب مشروطه نهایتاً منجر به تأسیس جمهوریت و یا نظامی مبتنی بر دموکراسی گردیده است. اما انقلاب مشروطه ایران بنابه دلایلی که هنوز کاملاً مشخص نیست، دچار عقبگرد شده و به نظامی دیکتاتور و مبتنی بر نژادپرستی منتهی گردید که آثار آن همچنان باقی است. این تغییر و یا عقبگرد تنها محدود به تأسیس مجدد نظام شاهنشاهی نبود، بلکه تغییر اصلی زمانی رخ داد که ممالک محروسه، یعنی سیستم فدرال سنتی تبدیل به سیستمی مرکزگرا با سیاست “زبان واحد و ملت واحد” شد. سیاستی که با ساختار قومی و زبانی ایران منافات داشت. اما یکی از مواردی که همواره به عنوان سؤال مطرح بوده این است که روشنفکران ترک دوره مشروطیت در همراهی و یا مقاومت در برابر این تغییر بزرگ چه نقشی ایفا کردهاند. برای یافتن بخشی از پاسخ این سؤال، مطبوعات و نشریات ترکی دوران مشروطیت از نطر محتوایی و زبانی مورد بررسی قرار گرفته و بطور مختصر در این مقاله منعکس شده است.
کلیدواژهها: مطبوعات ترکی، نشریات ترکی، مشروطیت، ایران، آذربایجان.
مقدمه
اگرچه انقلاب مشروطیت با پیشگامی و رهبری روشنفکران ترک را میتوان گامی مهم در جهت شکلگیری و رشد دموکراسی در ایران تلقی و ارزیابی نمود، اما با توجه به نتایج بدست آمده نمیتوان از آن به عنوان یک حرکت موفقیتآمیز سخن گفت. چرا که در نهایت، تحولات و دستاوردهای مهمی چون مجلس، قانون اساسی و انجمنهای ایالتی و ولایتی در کوتاه مدت به تاریخ پیوست و با ظهور ناگهانی و غیر دموکراتیک حاکمیت پهلوی تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطیت یکی پس از دیگری بطور عمد به فراموشی سپرده شد و راهی که قرار بود فدرالیسم سنتی (ممالک محروسه) در ایران را به فدرالیسم مدرن تبدیل کند، بکلی (اما شاید نه برای همیشه) مسدود گردید. با آغاز حاکمیت پهلوی نه تنها نظام فدرالیسم سنتی از میان برداشته شد، بلکه مداخله کشورهای اروپایی و به ویژه انگلستان، ناسیونالیسم افراطی مبتنی بر فارسگرایی را در کشوری که از نظر ساختار قومی هیچ سنخیتی با هیچگونه ناسیونالیسم قومی ندارد، به سیاست رسمی کشور تبدیل گردید.
با توجه به تاسیس جمهوری دموکراتیک آذربایجان در سال 1918 و آغاز مبارزات رهاییبخش مردم ترکیه در سال 1919 که منجر به تاسیس جمهوری ترکیه در سال 1923 گردید، به راحتی میتوان علت پافشاری انگلیسها در براندازی دولت ترک قاجار در ایران را درک نمود. جهان غرب و روسیه که وجود سه دولت مستقل ترک در ایران، آذربایجان و ترکیه را تهدیدی جدی برای سیاستهای استعماری خود تلقی میکردند، درصدد آن بودند که حاکمیت ترکها در این کشورها را تضعیف و در صورت امکان بکلی از میان بردارند. در همین راستا، سه کشور مذکور همزمان مورد تهدید و حملات غربیها و روسیه قرار گرفتند؛ ترکیه به عنوان باقیمانده امپراتوری بزرگ عثمانی همچنان در اشغال متفقین بود و جمهوری آذربایجان نیز در سال 1920 مجدداً به اشغال نیروهای روس درآمد و استقلال خود را به مدت 70 سال از دست داد. اما پروژه غیرترک سازی حاکمیت ایران با زیرکی خاصی دنبال میشد. انقلاب مشروطیت که ابتدا با هدف تفویض برخی از اختیارات شاه قاجار به مجلس و پایهریزی دموکراسی آغاز شده بود، به تدریج و با افزایش نفوذ عناصر غیر ملی و وابسته، به عاملی برای تضعیف دولت قاجار تبدیل گردید و در نهایت منجر به کودتای رضاخانی با کمک انگلیسها و سقوط حاکمیت قاجار شد. این تغییر رژیم نه تنها کمکی به شکلگیری دموکراسی در ایران نکرد، بلکه موجب گردید تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطیت از جمله مجلس ملی، قانون اساسی، انجمنهای ایالتی و ولایتی و آزادیهای زبانی کاملا از میان رفته و برای اولین بار در تاریخ ایران، نظامی مبتنی بر نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی فارس برپا شود. به عبارت دیگر با روی کار آمدن خاندان پهلوی و اعمال سیاستهای قومی به جای سیاستهای ملی، دموکراسی در نطفه خفه شد. با اینحال به نظر نویسنده این مقاله، بحران هویت در میان روشنفکران ترک در اواخر دوره قاجار و در دوره مشروطیت نیز یکی از عوامل مهم شکست جنبش آزادیخواهی و تاسیس دولت راسیستی پهلوی بود. از این منظر، بررسی دقیق و بیطرفانه تحولات آن دوره میتواند راهگشایی باشد برای جنبشهای دموکراتیک نوین و آینهای باشد برای مشاهده خطاها و کوتاهیهایی که در آن دوره حساس انجام گرفته است. در این مقاله با کنکاش در محتوا و زبان مطبوعات ترکی دوره مشروطیت، سعی گردیده بحران شدید هویت که گریبانگیر روشنفکران ترک شده بود، مورد بررسی قرار گیرد.
جنبش مشروطیت و آذربایجان
جنبش مشروطیت زمانی شدت گرفت که شاه قاجار در سال 1906 از امضای قانون انتخابات مجلس سرباز زد. پس از این حادثه و به منظور وارد ساختن فشار، در تبریز “مرکز غیبی” و در باکو نیز حزب “اجتماعیون-عامیون” تاسیس شد. “انجمن تبریز” نیز که با هدف نظارت بر انتخابات تشکیل شده بود، در مدت کوتاهی به ارگان حکومت غیر رسمی ایالت آذربایجان تبدیل گردید. پس از آنکه ولیعهد محمدعلی میرزا والی آذربایجان به دنبال بیماری پدرش عازم تهران شد (1906) و با مرگ شاه بر تخت سلطنت نشست (1907) و آذربایجان بدون والی ماند، این ایالت رسماً از طرف “انجمن تبریز” اداره میگردید (مصطفییف 1998: 49).
مرحوم محمدامین رسولزاده نقش آذربایجان در انقلاب مشروطه را به نقش قلب در بدن تشبیه میکرد. به عقیده او، آذربایجان میدان جنبش آزادی و تبریز مرکز قهرمانی آن بود. نقش تبریز در انقلاب ایران، همانند نقش مارسلیا در انقلاب فرانسه و سلانیک در انقلاب عثمانی بود (رسولزاده 1993: 23).
بدون شک آذربایجانیهای مقیم باکو و استانبول نیز سهم بزرگی در شکلگیری جنبش مشروطه داشتند. نباید نقش روزنامه اختر که از طرف آذربایجانیهای مقیم استانبول منتشر میشد، در سوق دادن مردم به شرکت در جنبش نادیده گرفته شود. همچنین باید اذعان نمود که جریان تجدد و روشنفکری در آذربایجان شمالی که پس از انقلاب 1905 روسیه به سرعت در حال رشد بود، تأثیر زیادی در جنبش آزادیخواهی و تجدد در ایران و به ویژه آذربایجان جنوبی داشت. اگرچه آذربایجان شمالی تحت سیطره روسیه قرار داشت، اما مشارکت آنها در انقلاب مشروطه و همکاری نزدیکشان با همتباران خود در ایران را میتوان یک واقعه تاریخی برشمرد. محمدامین رسولزاده که بعدها موفق به تاسیس دولت جمهوری ترک آذربایجان گردید نیز ضمن کمک فکری به مشروطهخواهان، روزنامه ایران نو را منتشر نمود. در آن دوره، نه تنها اکثریت تحصیلکردگان خارج از کشور را ترکها تشکیل میدادند، بلکه عده زیادی نیز به منظور کار به روسیه و قفقاز مهاجرت کرده بودند و پس از انقلاب 1905 روسیه با اندیشههای آزادیخواهی و تعداد زیادی کاغذهای تبلیغاتی و سلاح به کشور بازگشته و به جنبش مشروطه پیوستند (هاشمی 1999: 37).
زمانی که مجلس اول در تهران تشکیل شد، تعداد نمایندگان ترک در مجلس اندک بود. زیرا بر اساس قانون انتخابات، نیمی از نمایندگان از تهران و نیم دیگر از دیگر شهرها انتخاب شده بودند. محمدامین رسولزاده با اشاره به برخورد دائمی دو جریان نوگرا و مرتجع در مجلس اول، معتقد است اگرچه ترکها جزو اقلیت مجلس بودند، اما بیشتر جریان نوگرا را نمایندگی میکردند و به دلیل مزیتهای ذاتی خود، در مقابل گروه پسگرا برتری یافتند. دو نماینده جوان ترک یعنی سید حسن تقیزاده و حاجی میرزا ابراهیم آقا در رأس نوگرایان مجلس قرار داشتند. حاجی میرزا پس از بسته شدن مجلس اعدام گردید و تقیزاده که ابتدا بازداشت شده بود، در مجلس دوم به رهبری حزب “احرار” انتخاب شد (رسولزاده 1993: 28-27) و بعدها به مقام نخستوزیری ایران دست یافت.
ترکها که عنصر اصلی انقلاب مشروطه را تشکیل میدادند، در حالی خود را فدای ایران و آزادی آن کردند که خویشتن را بهکلی فراموش نمودند. مفاهیم ملیت و ملیگرایی که در آن دوره در حال نفوذ به ایران بود، اگرچه در میان ترکها به صورت ملت ایران و ملیگرایی ایرانی تظاهر پیدا میکرد، اما در میان روشنفکران فارس منتج به رواج ملت و ملیگرایی فارسی گردید. با اینحال روشنفکران فارس که در دوره مشروطیت محافظهکارانه عمل میکردند، ملیگرایی فارسی خود را تحت پوشش ملیگرایی ایرانی پیش میبردند. رسولزاده به درستی میگوید: “وقتی میگوییم انقلابیون ترک، نمایندگان ترک مجلس و انجمنهای ترک؛ نباید چنین تصور شود که آنها تنها به نام ترک بودن فعالیت میکردند. مشروطهخواهان ترک ایران، به ترک بودن خود نیاندیشیدند و تمامی فداکاریهای خود را به نام ایران و وطن مشترک انجام دادند (رسولزاده 1993: 30). این جملات میزان آگاهی ملی ترکها در دوران مشروطیت را بخوبی نشان میدهد.
به همین دلیل مطبوعات منتشره در طول دوره بیست ساله (1925-1906) توسط ترکها را باید در این چارچوب مورد بررسی قرار داد. پس از اعلان مشروطیت (1906) از نظر تعداد مطبوعات تبریز پس از تهران در جایگاه دوم قرار داشت. در چهار سال اول دوره مشروطه در ایالت آذربایجان 46 روزنامه و تا سال 1921، یعنی در طول 15 سال 90 روزنامه منتشر شده است. از میان این 90 نشریه، 80 روزنامه در آذربایجان و 10 روزنامه در دیگر کشورها توسط آذربایجانیها انتشار یافته است. بر اساس آمار موسی مجیدی در این دوره در تبریز 63، اورمیه 9، خوی 7، اردبیل 1، استانبول 5، باکو 2، تفلیس 1، برلین 1 و لندن 1 روزنامه منتشر شده که 55 روزنامه به زبان فارسی، 10 روزنامه به زبان ارمنی، 8 روزنامه ترکی- فارسی و 2 روزنامه نیز به زبانهای ترکی- کردی بوده است. مجیدی همچنین ترتیب انتشار مطبوعات را بدین شکل ارائه میکند: روزانه 1، دوروزانه 1، سهروزانه 5، هفتگی 58، دوهفتگی 7، ماهنامه 5، تکشماره 3 و نامشخص 10. همین مولف اشاره میکند که از میان این مطبوعات سه روزنامه با گرایش دینی، 6 روزنامه با گرایش سوسیالیستی، 10 روزنامه با گرایش محافظهکارانه، 8 طنز و 6 روزنامه ارتجاعی بوده است (مجیدی 1996: 213-212).
روزنامه انجمن
اولین روزنامه پس از انقلاب مشروطیت میباشد. سه شماره نخست به نام روزنامه ملی، شماره چهارم به نام جریده ملی، شمارههای 5 الی 10 مجددا به نام روزنامه ملی و شمارههای 10 الی 35 به نام جریده ملی منتشر گردیده است. اولین شماره این نشریه در سال 1906 (1324 هـ.ق) در یک صفحه در تبریز انتشار یافته است.
این روزنامه که ابتدا تحت مدیریت سید علی اکبر وکیلی هر سه روز یکبار منتشر میشد، سپس تحت مدیریت محمود غنیزاده دو روز یکبار انتشار یافت.
آبونمان سالانه روزنامه انجمن که به صورت سنگی چاپ میشد در تبریز 10 قران، در دیگر شهرها 15 قران، در روسیه 3/5 منات، در عثمانلی 40 قروش، در اروپا 10 فرانک و قیمت تک شماره در تبریز 2 شاهی و دیگر شهرها 3 شاهی بوده است (مجیدی 1996: 72-71).
در تمامی نسخهها در قسمت فوقانی صفحه، شماره روزنامه (راست)، سال نشر (وسط) و شماره صفحه (چپ) و تاریخ نشر، نام منتشر کننده و آدرس پخش نوشته شده است. در برخی از شمارهها در خصوص موضع و یا زبان روزنامه توضیح کوتاهی مانند جمله زیر به چشم می خورد:
“بنا به خواهش اهالی و کسبه و اصناف کلمات این جریده خیلی سهل و ساده نوشته میشود.”(ش. 1:1)
مطالب روزنامه در دو ستون نوشته شده و موضوعات و جملات مهم داخل متن، با خطوط سیاه مشخص شده و تیترها نیز با حروف درشتتر و یا داخل پارانتز داده شده است.
روزنامه انجمن به عنوان ارگان رسمی “انجمن ملی تبریز” که در میان انجمنهای ایالتی و ولایتی از موقعیت و اهمیت ویژهای برخوردار بود، نه تنها در تبریز و آذربایجان، بلکه در تمامی نقاط ایران علیالخصوص در تهران مورد توجه شدید قرار داشت. این روزنامه به استثنای چند شعر و نامه، به زبان فارسی منتشر میشد. اما محتوای برخی اعلانات و اخبار از نظر تعیین موقعیت زبان ترکی در آن دوره، حاوی مطالب قابل استفادهای میباشد.
در اطلاعیهای که در شماره 9 روزنامه منتشر گردیده گفته شده است که در مدرسه “ادبیه” تبریز برای کودکان هفت سالهای که هرگز به مدرسه نرفتهاند، ظرف مدت چهار ماه آموزش خواندن و نوشتن به هر یک زبانهای فارسی، ترکی و عربی داده میشود و مدرسه برای آزمون اولیا آماده میباشد. در شماره 32 روزنامه آمده است که دانشآموزان همین مدرسه به همراه معلمین خود از “انجمن تبریز” دیدن نموده و برای اعضای انجمن اشعاری به زبان ترکی قرائت کردهاند. همچنین “انجمن تبریز” مبلغ 25 تومان به مدرسه کمک نموده و قرار شده که هر هفته 60 روزنامه به صورت رایگان برای دانشآموزان ارسال شود. شعر قرائت شده در انجمن که در روزنامه منتشر گردیده اینگونه آغاز میشود:
مکتبدور انبیاده نبیلخ علامتی
مکتبدور اولیاده ولیلخ سعادتی
مکتبدور عالمه یتورن هر هدایتی
مکتبدور اورگدن بزه امر شریعتی...
در شماره 44 نیز چنین درج شده که دانشآموزان مدارس “سعادت”، “ادبیه” و “نوبر” به همراه معلمین خود به تلگرافخانه رفته و در آنجا شعر و خطابه سرودهاند. روزنامه انجمن با نقل این جمله از خطابه “بیز بیر قاشق قانیمیزی المزه الوب ملته نثار المکه گلمشوق”، تمامی شعر سروده شده را منتشر نموده است:
امالمز افکارمز اقبال وطندور
سرحدمزه قلعه بزم خاک وطندور
دعوا کونی یکسز کورونن قانلو کفندور
ایرانلولاروق جان وروبن نام الاروق بز
دعواده شهادتله هامی کام الاروق بز
قانیله قلجدور کورنن بیدقمزده
جان قورخوسی یوخدور دلمزده جانمزده
هر گوشهده بیر شیر یاتوب توپراقمزده
ایرانلولاروق جان وروبن نام الاروق بز
دعواده شهادتله هامی کام الاروق بز
ایرانلو ادی هر اورگه لرزه سالاندور
اجدادمزن هیبتی معروف جهاندور
در همان شماره خطابه دانشآموزان مدارس “پرورش” و “رشدیه” درج گردیده است:
«خدایا خداوندا سود امر اوشاقلار اویاندی قرمزی علملر کویه اوجالدی بتون قان رنگیله بویاندی صوراسرافیل چالیندی فریادلر گویه اوجالدی تمام نظرلری پوزولدی ملت قربانلارینون صفی دوزلدی ای ژاپونلره رحم ایلین الله ای میکادوی ژاپونی ایلدان الله تلگراف سیملری یورولدی ملت قانی هیجانه گلدی ای مظلوملری ظلمدن قورتاران الله ملت سینهسنون دویونمکندن .... جوان شاهمزون قلبینه ات استبداد سونلری پایمال ات ظلم قوشوننی داغت بز ملت بیچارهیه ترحم ات»
ترجمه:
«خدایا، خداوندا! کودکان شیرخوار بیدار شدند، پرچمهای قرمز برافراز شده و همه به رنگ خون درآمدند. صوراسرافیل به صدا درآمد، فریادها به آسمان رفت، تمامی نظرها دگرگون شد. صف قربانیان ملت شکل گرفت. ای خدایی که به ژاپنیها رحم کردی! ای خدایی که میکادوی ژاپنی را بیدار نمودی! سیمهای تلگراف خسته شدند. خون ملت به جوش آمد. ای خدای نجاتدهنده مظلومان از ظلم! ملت از زدن بر سینه خود ..... بر قلب شاه جوانمان بینداز. دوستداران استبداد را پایمال کن، قشون ظلم را برهم ریز، بر ما ملت بیچاره رحم کن.»
از شماره 107 لایحه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی به ترتیب منتشر شده است. بر اساس لایحه، در هر ایالت باید یک انجمن ولایتی (مجلس) به نام انجمن تأسیس شود. اعضای انجمن با رأی مردم انتخاب میشوند، رأیدهندگان باید دارای تابعیت ایران بوده و حداقل 21 سال شن داشته باشند. داشتن ملک و خانه در ایالت و یا پرداخت مستقیم مالیات جزو شروط میباشد. زنان حق شرکت در انتخابات را ندارند. کاندیداها نیز باید حداقل 30 سال سن داشته و سواد خواندن و نوشتن به زبان فارسی داشته باشند.
در حالی که در قانون اساسی مشروطیت سخنی از زبان رسمی به میان نیامده، گذاشته شدن شرط داشتن سواد خواندن و نوشتن به زبان فارسی در انتخابات انجمن ایالتی و در نتیجه محروم ماندن کاندیداهایی که تنها سواد ترکی دارند، نه تنها نهایتاً موجب رسمیت یافتن زبان فارسی شد، بلکه چنین تصوری ایجاد نمود که زبان ترکی کاربردی در مراکز رسمی نخواهد داشت. و این شاید اولین و بزرگترین آسیبی بود که در جریان مشروطیت بر زبان و فرهنگ ترکی وارد گردید. به عبارت سادهتر، علیرغم اینکه در آن دوره حکومت مرکزی تحت اختیار ترکها قرار داشته و ترکها پرچمدار جنبش مشروطهخواهی بودند و تقریباً تمامی شرایط برای رسمیت یافتن زبان ترکی به همراه فارسی مهیا بود، اما روشنفکران ترک به قصد نجات ایران، خود را بکلی فراموش کردند.
کل صفحه دوم و نیمی از صفحه سوم شماره 116 روزنامه به زبان ترکی است. این متن ترکی در واقع بخشی از سخنرانی معلمین مدارس “سعادت” و “نوبر” است. سروده شدن اشعار ترکی توسط دانشآموزان مدارس و سخنرانیها معلمین به زبان ترکی نشان میدهد که تعلیم به زبان ترکی در آن دوره کاملا رایج بوده است. اما آنچه که از محتوای اشعار و سخنرانیها بدست میآید این است که آرام آرام “ایرانیت” در میان ترکهای آذربایجان در حال تبدیل شدن به هویت حاکم شده و در هر سخنرانی بر آن تأکید میگردد:
«دنیانون تمام نقطهلرینده ساکن اولان حریتپرورلره بشارت اولسون بز ملت ایران گللر اطرافنه عشقیله دولانوب اخذ کام ایدن بلبللر کیمی سلسبیل چشمهسنون دورهسنه عظشانلرین طوافی کیمی مشروطیت بهشت اعلیسنون حوالیسنه دولانوب اخرده نائل اولدوق... ای حقیقت دین ای ملجا مسلیمن ای منشا یقین اوز وجود پاکوی بیز ایرانلولارون افقنده ظاهر ایت و ایللرچه سعی ایدوب درک ایتدیغیمیز افتخارین نشانهلرین فوریتله اشکاره کتور...» (انجمن 116: 3-2).
سخنران، سخنان خود را با جمله «یاشاسون ایران ملتی و مشروطیتی» خاتمه میدهد.
در شماره نخست سال دوم روزنامه، به نقل از روزنامه فیوضات ترجمه ترکی شعر نظامی گنجوی خطاب به پسرش درج گردیده است.
در روزنامه انجمن همچنین دو نامه بسیار مهم به زبان ترکی درج گردیده که ضمن نشان دادن موقعیت زبان ترکی در آن دوره، روابط نزدیک میان روشنفکران ترک آذربایجانی و روشنفکران عثمانی را بخوبی منعکس میکند. در صفحه نخست شماره 10 سال دوم روزنامه انجمن نامه «جمعیت اتحاد و ترقی عثمانی” از پاریس به «انجمن ملی تبریز» و در صفحه دوم همین شماره پاسخ انجمن تبریز درج شده است. در خاتمه متن پاسخ از طرف روزنامه توضیحی بدین شکل نوشته شده است: “اگرچه ممکن است برای مشترکین و خوانندگان گرامی فارسیخوان کمی دشوار باشد، اما بنا به درخواست اعضای انجمن مقدس این دو نامه را که به ترکی عثمانی نوشته شده، بدون ترجمه منتشر نمودیم.”
طرز نگارش این دو نامه که در زیر نقل خواهد شد، تقریباً یکی است. فرد پاسخ دهنده به نامه از اعضای انجمن ملی تبریز است. اصرار دیگر اعضای انجمن مبنی بر عدم ترجمه این نامه نیز نشان میدهد که تمامی اعضای انجمن هیچ مشکلی در خواندن و درک متون ترکی، حتی “ترکی عثمانی” نداشتهاند. نگارش نامهها با حروف عربی موجب شده تا تفاوت فونتیکی بین دو لهجه نیز تا حد زیادی پنهان بماند. به عبارت دیگر به جز کلمات معدودی چون “بکلهمک” (منتظر ماندن) و “کبی” (مانند) و پسوند /- ز/ در سوم شخص جمع (در ترکی آذربایجانی /- ک/) تقریباً همه چیز مشابه هم است. بدین معنی که نامه را میتوان در هر دو لهجه قرائت کرد. زبان نامه نوشته شده از تبریز جالبتر است. نویسنده و یا نویسندگان که نامه را به ترکی آذربایجانی و نزدیک به گویش تبریز نگاشتهاند، سعی کردهاند تا کلمات رایج در ترکی ترکیه را نیز بکار ببرند.
متن نامهها (به زبان و املای اصلی):
تبریز انجمن ملیسی حضور عالیسنه
اخیرا حدود اورزنده وقوعه گلن حادثه موسفه جمعیتیمیزی ان درین بر [بیر] حس تأسفله متأثر ایتدی. شرقک [شرقین] بو ایکی دولت علیهسنی نجیب و حقیقی بیر امل اتحاد اوکنده [اؤنونده] ابدی بیر حبل متین اخوتله باغلی کورمک ایستهین جمعیتمز ایچون بو وقعهدن زیاده بادی کدر و ضرر بر [بیر] شی اولماز عالم اسلامیة [اسلامیهیه] هر طرفدن مسلط اولان مصائب خارجیهیی رد دفع ایدهبیلمک قوتنی انجق [آنجاق] اوخوت و اتحادده ارامق لازمگلرکن [لازیم گلیرکن] و دین و شریعت عقل و حکمت و ایجاب سیاست و حقیقت دائما بونی امر ایدرکن شرقک [شرقین] بو ایکی دولت اسلامیهسی اراسنده حصوله کلهجک اک [ان] اوفاق [کیچیک] بر [بیر] مسئله اختلافی بیله نظرالمله کورمکدن و بونک [بونون] چاره رفعینه چالشمقدن دها [داها] بیوک بر [بویوک بیر] اثر حمیت تصور ایدیلهمز. بوکون بوتون ممالک عثمانیهیی اسیر ظلمی ایتمکه چالشان حکومت مستبدیه حمیدیهدن معقول و منقطی نه بکلنهبیلیر که حدود اوزرنده وقوعه کتیریلن حادثه چوخ کورلسون کندی تبعهسنه کندی ملتنه رحم و شفقتی اولمایان بر پادشاهک [پادشاهین] قابلمیدر [قابیل میدیر] که قومشوسنه حرمتی السون. بر [بیر] حکمدار بر [بیر] حکومت که کندی ملتنک [ملتینین] حقوق و حریتنی محو اتمکه اوغراشهرق اوکا [اونا] بر [بیر] اجنبی نظر عداوتیله باقار اویله بر [بیر] ادمدن صدور ایدهجک کافه افعال و حرکاته ملتک [ملتین] نتیجه حس و فکری کبی [کیبی] باقیلهمیهجغی [باقیلامایاجاغی] اشکاردر بناء علیه بو حادثه مؤلمهیی دوغریدن دوغرییه سلطان عبدالحمیدک [عبدالحمیدین] زاده وهم و جنونی کبی تلقی بیورملرینی [بویورمالارینی] و حال بو که قرین افکار و حسیاتی الدیغیمیز ملت عثمانیهنک [عثمانیهنین] بوکا [بونا] قارشی جدا صحیح و صمیمی بر حس تأسفله متحسس اولدیغنک [اولدوغونون] بالاعتماد قبولنی عرض و رجا ایدهرز مسئله واقعهنی نظر حکمت و اعتداله الهجقلرندن [آلاجاقلاریندان] امین اولدیغمز دولت علیه ایرانیه رجال محترمهسنک [محترمهسینین] حقوق مقدسه اسلامیهیه هر طرفدن تعرض الندیغی [اولوندوغو] هر طرفدن اسلام قانی دوکیلدیکی [دؤکولدوگو] بویله بر زمانده وجدام مؤمنیننی داغدار تأثر ایده جکی ..... اولان بر حکومت اجنبیه مداخلهسیله دکل [دئییل] انجق بر بصیرت عاقلانه ایله حل مشکلاته موفق اولملرینی [اولمالارینی] و هر طرفده یتیم و بیکس قالان ملل اسلامیهنک [اسلامیهنین] توحید فکر و امال ایدهرک مسعود و بختیار اولمسی خصوصنده بیدریغ همت و معاونت بیورملرینی تمنی ایدهرز اولبابده [اول بابدا] اتحاد و اخوت وظیفه اسلامیتدر (10 شعبانالمعظم 1325) (18 ایلول اخرنجی 1907) (عثمانلی ترقی و اتحاد جمعیتی عموم اعضاسی نامنه)”.
مقدس انجمنین جوابی
“پایسده عثمانلو ترقی اتحاد جمعیتی هیئت مرکزینون صوب عالیسینه
سیزون اونی شعبانالمعظم تاریخلی بر قطعه مکتوبنز وصول بولوب هیئت انجمن ملیده و عموم فدائیلرمزون حضورنده قرائت اولندی [اولوندو] سیزون بو حسیات انسانیتپرورانهلروز و غیرت اسلامیهلرنوزدن بوراده اولان بوتون اسلام قارداشلارمزون قلبونده بیوک بر مسرت حاصل اولدی جناب الهدن [آللاهدان] اوز توفیقات زبانیهسیله سیزون مقصودزه نائل اولمقه تمنی ایدهرز سزه مژده اولسون اون درد [دؤرد] آیده چکدیقمز زحمت بیثمر قالمیوب (29) شعبانده قانون اساسی موکولی پادشاهمزون صحه همایوننه یتیشدی بوکون کی [بوگونکو] کونده بیزم قلبمزی دردلندرن بلکه دکل [دئییل] ایرانده هر یرده اولان اسلامون قلبنی بو سرحد مسئلسی [مسئلهسی] دردلندروب قاچ سنهلردن عثمانلولار ایکی اسلام بیننده اولان اتحادی برباد ایتدلر معلوم عالیلرنزدی یوز سنهلردن بری اولان عادات مستبدانهنی دکشدرماق [دگیشدیرمک] پک قولای بر اش [ایش] دکل طبیعی انقلابت داخلی حاصل اولاجاغدی بز اسلام قارداشلارمزدن بر معاونت بکلدغمزدا عکسنه سرحدمزه تجاوز ایلیوب سهلدی بونا قناعت ایتمیوب عثمانلولار قارشوسندا هیچ بر دشمن و مانع اولمادغی حالدا یتشن کولره [کؤیلره] بر حالت وحشیانهده خونریزانه قتل و غارت هیچ بر اناث و چوجوغا رحم ایتموبلر هانکی انسانیتده و مذهبه موافقدور مین ایولی [ائولی] بیر کوه [کؤیه] آتمیش [آلتمیش] پاره انداختیله بوتون نفوسنی چولوق چوجوغلارنی محو و تلف ایتسونلر رجا ایدرم انصاف ایدینوز بر غیرتلو مسلمان بو حالت اسفانکیزی اونودا بلورمی؟ ایرانلولارون قباحتی قاچ سنهلردن برو استبداد التندا ازلمکدن کندیسنی قورتاروب پادشاهلارنا سلطنت مشروطنی قاندردلار بو سلطان حمیدن [حمیدین] خوشونا کیتموب عمرون اخرنده خلیفه عصر کندینی جانشین پیغمبر بولن [بیلن] زواللی اسلاملارون قانینون توکمکده صلاح بولموشدور [بیلمیشدیر] حال بو کی ایرانلولار هیچوقت پوئرلردن و ترانسوالاردان قانسز بر ملت دلکدر بویله بر وجب تورپاخلاردان سون بر داملا قانلاری توکولنه قدر اجنبیه ورمکه حاضر دکلدرلر بو سرحد مسئلهسنده عموم ایرانلولارا بر بویوک هیجان حاصل اولوب بویله بر فقیر ایونده [ائوینده] اولان مایحتاجنی ساتوب بر تفکیله [توفک ایله] بر مقدار فشنک الوب بونون اونونی علمامز و واعظلرمز الوب ملته نصیحت ایدیورلار که قارشومزدا اولان مسلمانلاریله جهاد ایتمک شرع شریفده ممنوعدر بر قطره بویله قان توکمک حبیب اکرمیمز پیغمبرمز افندیمز حضرتلرینی امتندن بیزار ایلمقدر [ائیلهمکدیر] هرکاه عثمانلولار تعدیلرندن ال چکمیجک [چکمهیهجک] اولورسا نتیجهسی چوخ وخیم کورینور خاچپرستلر چوقدان برو چکدکلری ارزویه نائل اولاجاقلار و سیزلردن داخی رجامز بودور کی بو مسئلهده ممکن مرتبده [مرتبهده] معاونتینزی دریغ بویورمیهسز بوندان ارتق ایکی اسلام بیننده کدورت حاصل اولماسین اورادا اولان بوتون اسلام قارداشلارمزا بیزم خالصانه سلامیمیزین تبلیغینی رجا ایدرز و هیچوقت کندی حالنزدن بیخبر قویمامانزی علاوه ایدرز (انجمن ملی تبریز).”
با دقت به زبان نامهها مشخص میگردد که هر دو نامه به گویشی نزدیک و مشابه نوشته شده است. تفاوت صوتی موجود در زبان نامهها زمانی بیشتر به چشم میخورد که نامهها به الفبای لاتین برگردانده شود. به همین دلیل، همانطوری که نامه نخست را میتوان به ترکی آذربایجانی قرائت کرد، نامه دوم را نیز میتوان به ترکی ترکیه خواند. متن نامهها نشان میدهد که در آن دوره از نظر زبان نوشتاری تفاوت عمدهای بین دو لهجه وجود نداشته است.
در شماره 24 سال دوم همین روزنامه، خبر انتشار روزنامه تازه حیات به ترکی ساده و زیبا در باکو منتشر میشده، درج گردیده است. در این آگهی، ضمن درج هزینه اشتراک و آدرس روزنامه، گفته شده برای کسانی که از ابتدا مشترک روزنامه گردند، کتابی حاوی آثار ملا پناه واقف، شاعر مشهور آذربایجان به عنوان هدیه ارسال خواهد شد و کسانی که از تبریز و دیگر “ممالک محروسه” ایران خواستار اشتراک روزنامه باشند، میتوانند به دفتر روزنامه انجمن مراجعه نمایند.
در شماره 26 سال دوم نیز آگهی یک روزنامه داده شده است. در این آگهی آمده است که روزنامه برهان ترقی در حاجیترخان با محتوای ادبی، سیاسی و تجاری به “ترکی زیبا” منتشر میشود و متقاضیان اشتراک نشریه میتوانند به دفتر روزنامه انجمن مراجعه کنند.
روزنامه آذربایجان
همانطوری که پس از انقلاب روسیه (1905) مجله ملانصرالدین در قفقاز منتشر شد، در ایران نیز به دنبال انقلاب مشروطه روزنامه آذربایجان در تبریز انتشار یافت.
این دو نشریه نه تنها از نظر تاریخ نشر، بلکه از نظر محتوا، شکل و اسلوب نیز شباهت زیادی به یکدیگر داشتند. روزنامه آذربایجان در سال 1906، یعنی همزمان با مخالفت محمدعلی شاه با مشروطیت، به زبانهای ترکی و فارسی آغاز به نشر نمود. این نشریه ضمن اینکه اولین روزنامه چاپ سربی در تبریز است، اولین روزنامه طنز تصویری تبریز نیز محسوب میشود.
علیقلی صفروف صاحب روزنامه در دوران جوانی مدتی در تجارتخانه پدرش در روسیه و عثمانی فعالیت کرده و با آزادیخواهان آذربایجان ارتباط نزدیکی داشت. او پس از بازگشت به تبریز به کمک دوستان آزادیخواه خود روزنامههای شبنامه (1892)، احتیاج (1898)، اقبال (1898) و آذربایجان (1906) را منتشر نمود و در عین حال با نام های مستعار «حاجی بابا» و «خورتدان» همکاری نزدیکی با مجله ملانصرالدین داشت. صفروف پس از توقیف روزنامه آذربایجان از سوی نیروهای مخالف مشروطیت به استانبول فرار کرد و در بازگشت به تبریز به دلیل فشارهای سیاسی وارده، خودکشی نمود (مجیدی 2003: 30-29).
روزنامه آذربایجان جمعاً 23 شماره منتشر شد. سرمقالههای روزنامه تا شماره 15 از طرف میرزا آقا تبریزی و سپس از طرف بابا تبریزی نوشته میشد. آذربایجان بصورت هفتگی و در 8 صفحه به ابعاد 24/5 در 36/5 سانتیمتر در مطبعه ناموس تبریز چاپ میشد. قیمت تکشماره نشریه 14 شاهی و اشتراک سالانه چهار تومان بود (آذربایجان ش. 1، ص. 1).
بر خلاف دیگر نشریات آن دوره، بیشتر صفحات نخست این روزنامه حاوی کاریکاتور بوده و مقالات اکثراً از صفحه دوم آغاز میشود. در قسمت فوقانی نشریه نام روزنامه و در زیر آن تاریخ انتشار به میلادی و هجری درج شده است. در فاصله یک سطری بین نام روزنامه و کاریکاتور نیز شماره روزنامه و گاهی قیمت آن نوشته شده است. اطلاعات مربوطه به ناشر، آدرس و هزینه اشتراک روزنامه نیز در بالای صفحه دوم ذکر گردیده است. نوشتجات روزنامه با خط عمودی به دو ستون تقسیم شده و تیتر مطالب با حروف درشت و یا داخل پارانتز داده شده است.
در شماره نخست روزنامه آذربایجان تلگرافهای ارسالی از مایان، خراسان، لوان، شبستر، نخجوان، لندن، تهران، اسلامبول (استانبول) و پکن منتشر شده است. تلگرافهای ارسالی از شبستر و نخجوان به زبان ترکی و بقیه فارسی میباشد. در تلگراف وارده از شبستر، پسوند «اوف» که در انتهای نام بعضی از اهالی آذربایجان نیز دیده میشود، به زبان طنز مورد انتقاد قرار گرفته است:
بوگون انجمن ملی طرفندن شهرون بعضی اطرافنده اولان محترم ذواتون هر برینه بر «قویروق» لقبی مرحمت اولندی که بوندان صونرا همان اشخاص قویروقلاندیریلیب و اوف لفظیله مخاطب ایدهجکلر. مثلا جهانگیروف و بهادروف. الله بزی قویروقدان آیرماسون (ش. 1، ص 3).
ترجمه: امروز از طرف انجمن ملی به هریک از ذوات محترم در برخی از نقاط شهر لقب «قویروق» (دُم) مرحمت گردید که منبعد این اشخاص را دُمدار کرده و با لفظ اوف مورد خطاب قرار دهند. مثلا جهانگیروف و بهادروف. خدا ما را از دُم جدا نکند (ش. 1، ص 3).
در صفحات 4 و 5 روزنامه کاریکاتور چاپ میشود. در آگهی چاپ شده در صفحه 7 آمده است که هر نوع کارت ویزیت، دعوتنامه و رساله به زبانهای فارسی، روسی و فرانسوی به قیمت مناسب در چاپخانه «ناموس» میشود و نوشتجات «انجمن ملی مقدس» بدون هزینه چاپ میگردد. در این آگهی که به زبان فارسی منتشر شده، عدم اشاره به چاپ کارت ویزیت، دعوتنامه و رساله به زبان ترکی، میتواند دارای دو علت باشد.
نخست، با توجه به اینکه امور چاپ به زبان ترکی در تمامی چاپخانهها انجام میگیرد، تنها برای زبانهای خارجی آگهی داده شده و نیازی به تبلیغ در زمینه چاپ مطالب به زبان ترکی احساس نشده است. احتمال دوم اینکه، اینگونه متون بیشتر به زبان فارسی و زبانهای خارجی رایج در آن دوره یعنی فرانسوی و روسی چاپ میشده و از اینرو به ترکی اشاره نشده است. اما دادههای موجود و تحولات بعدی نشان میدهد که احتمال دوم به واقعیت نزدیکتر است.
در روزنامه آذربایجان که سرمقالات آن به زبان فارسی میباشد، در کنار اشعار ترکی، متون نثر ترکی نیز به چشم میخورد. بخشی از مطالب ترکی از طرف نویسندگان روزنامه و بخشی نیز از خوانندگان نوشته شده است. زبان نامه ارسالی یکی از خوانندگان به زبان ترکی که در شماره دوم چاپ شده، کاملا مبتنی بر زبان گفتاری است. خواننده بدون اینکه خود را به زحمت بیندازد، جملاتی که هنگام حرف زدن به صورت روزانه مورد استفاده قرار میدهد را به کار برده است:
وطن مقدوسن مبارک روزنامهسی «آذربایجانون» محترم مدیرنون حضرتلریندن رجا ایدرم که بندهنون بو نچه کلمه عرضیمی اوندا درج بوکوراسوز.
جناب حاجی بابا، دونن عصر چاغی ایودن چقدیم که کیدم خیاباندا منیم بر عزیز دوستیم واردی که چوخداندی کورممیشدیم اونی بیر کوروش ایلییم کوردوم که خیابانون اراسندان بر نچه عرابه که تمام ایچلری دولی آپارورلار یریدیم یواش یواش عرابهلرون یاننه سئوال ایلدیم که آی قارداش بونلاری هارایه آپارورسوز و نمنهدیلر دیدی مگر بولمورسن بونلار ضیافت و جشن تدارکیدورلر آپاروروق قزلجه میدانه که اوردا لازمدور دیدیم آی اغلان مگر اوردا نه وار دیدی آخی کوزلریمیز ایدن اولسون ساعدالملک حضرتلرینی طهران اهلی قولاقندن یاپشوب دیشقاری آتوبلار که مبادا اوراده ده چورک تجارتینه رونق ویرسون و اونه کوره آذربایجانه تشریف کتورور... (ش. 2، ص 7).
ترجمه: از حضرت مدیر محترم «آذربایجان» روزنامه مبارک وطن مقدس خواهشمندم که چند کلمه عرض بنده را در آن درج بفرمایید.
جناب حاجی بابا، دیروز عصر از منزل خارج شدم که بروم در خیابان دوستم را که خیلی وقت است ندیدهام، ببینم. دیدم از میان خیابان چند عرابه که داخلشان کاملا پر است میبرند. آرام آرام رفتم نزدیک عرابهها و پرسیدم که ای برادر، اینها را کجا میبرید و چه هستند؟ گفت مگر نمیدانی اینها تدارکات ضیافت و جشن است که میبریم قزلجه میدان آنجا لازم است. گفتم ای پسر مگر آنجا چه خبر است؟ گفت آخر چشممان روشن، مردم تهران حضرت ساعدالملک را از گوشش گرفته و بیرون انداختهاند که مبادا در آنجا هم به تجارت نان رونق بدهد و به همین دلیل به آذربایجان تشریف میآورد... (ش.2، ص 7).
در شماره 3 به منظور تشویق مردم به خواندن روزنامه آذربایجان، نوشته شده که کتاب «روضه رضوان» که از طرف یکی از علمای نجف اشرف نوشته شده و زیر چاپ میباشد، به عنوان هدیه روزنامه تقدیم خوانندگان خواهد شد. همچنین در یک آگهی آمده است: «به منظور رفاه برادران دینی و هموطنان محترم، در این شرکت که با تحمل زحمات زیاد تاسیس گردیده، برای مصرف کنندگان تریاک همه نوع مواد با کیفیت وارداتی از چین به فروش میرسد.» (ش. 3، ص. 7)
در شماره 5 تلگرافی از استانبول درج گردیده که در آن آزادی قلم داده شده توسط دولت عثمانی به زبان طنز توضیح داده شده است:
بابعالی طرفندن تمام مطبوعات ممالک شاهانیه حریت قلم مرحمت اولوندی بو شرطیله که دانشمندان مملکت افکار حریتپرورانهلرینی آزادانه قرهبولاغ سوئیله یازوب و نشرینده مختاردورلر ولی ایران سرحدین تجاوز ایتمگه هنوز اجازه یوخدور (ش. 5، ص. 7)
در آگهی دیگری در همین شماره آمده است که این روزنامه در باکو نیز دارای نمایندگی بوده و مدیریت آن به طور موقت در اختیار شخصی به نام کاظمزاده میباشد (ش. 5، ص. 7).
در شماره 6 روزنامه، در میان تلگرافهای چاپ شده آنچه که قابل توجه میباشد، این است که تلگرافهای ارسالی از ترکهای ساکن اردبیل و مشکین فارسی بوده اما از بلوچستان که در جنوب شرقی ایران قرار دارد، تلگراف ترکی ارسال شده است.
از نامهها و تلگرافهای ارسالی به روزنامه و نیز آگهیها معلوم میشود که این نشریه در خارج از آذربایجان، مناطق مختلف ایران، همچنین در مراکز مهمی چون باکو و استانبول نیز خوانندگان زیادی دارد. برای مثال در آگهی مندرج در شماره 9 آمده است که از اول ماه آوریل روزنامه ینی حیات به روش ادبی، فنی و سیاسی در باکو (کوچه نیکولایوسکی، منزل تقییف) چاپ خواهد شد. مشابه چنین اخباری را میتوان در شمارههای مختلف روزنامه مشاهده نمود. همانطوری که در شماره 12 نیز «کتابخانه تربیت» به عنوان نمایندگی روزنامه در تهران معرفی شده است (ش. 12، ص. 7).
در شماره 9 روزنامه آذربایجان، به جز چند شعر و آگهی ترکی، بقیه مطالب به زبان فارسی میباشد. این در حالیست که در شمارههای قبلی تقریباً نیمی از مطالب ترکی میباشد. نویسندگان روزنامه در این مورد هیچگونه توضیحی ننوشتهاند. در میان آگهیها نیز آنچه که مربوط به آذربایجان شمالی است به زبان ترکی و بقیه فارسی میباشد.
در شماره 15، آگهی تاسیس مسافرخانه «اتفاق» در «جلفای روس» به زبان ترکی درج شده است (ش. 15، ص. 7).
در شماره 18 روزنامه، پاسخ نامه ارسالی در ادیرنه به زبان فارسی داده شده است. از محتوای پاسخ مشخص میشود که خواننده ادیرنهای از روزنامه پرسیده است که سخاوتمندترین سطان جهان کیست؟ نویسنده روزنامه نیز پاسخ داده که سخاوتمندترین سلطان جهان پادشاه عثمانی است. زیرا از زمانی که بر تخت سلطنت اسلام نشسته، سرزمینهای فتح شده توسط غازیان اسلام را از هیچ کس دریغ نمیکند. مثلا انگلیسها خاک مصر را خواهش کردند، سلطان بلافاصله مرحمت فرمود. بعد بلغارستان را تقاضا کردند، سلطان گفت «اهمیتی ندارد». یک گروه جزیره ساموس را گرفت، گفت مدیون شما هستم. سپس کوه لبنان را خواستند، گفت آنجا را به شما میبخشم. وقتی صحبت هرسک (هرزگووین) شد، گفت باشد. وقتی نوبت بوسنی گردید، بالافاصله تقدیم کرد. قبرس را استرحام کردند، گفت با کمال میل. بعد کیرید را خواستند، دل آنها را نشکست و نهایت مقدونیه را خواستند، گفت قابل شما را ندارد. در پاسخ به سوال خواننده ادیرنهای که پرسیده بود «اکنون سلطان مشغول چه کاری است؟» گفته شده که «آن را باید از مرز ایران- عثمانی سوال کرد» (ش. 18، ص. 3).
“در شماره نخست روزنامه آذربایجان که به ملانصرالدین آذربایجان جنوبی معروف است، تصویر «حاجی بابا» کاراکتر معروف مجله ملانصرالدین به چشم میخورد. در این تصویر «حاجی بابا» مقابل استادش «ملا عمی» مانند دانشآموزی که آمده شنیدن میباشد، ایستاده است. ما علامت روزنامه آذربایجان را «حاجی بابا» مینامیم. زیرا در خطابهایی که در ملانصرالدین به صورت «آی ملا عمی» مرتب بکار گرفته میشود، در روزنامه آذربایجان به «آی حاجی بابا! جناب بابا» تغییر یافته است. سبک نوشتاری این روزنامه بسیار شبیه ملانصرالدین میباشد.” (آخوندوف 1979: 332-331).
حسین طاهرزاده بهزاد کاریکاتوریست روزنامه همزمان در روزنامه حشراتالارض نیز فعالیت داشت. در صفحه نخست شماره 4، کاریکاتور اتابک اعظم (امینالسلطان) یکی از مخالفین سرسخت جنبش آزادیخواهی چاپ شده است. در این کاریکاتور امینالسلطان که نقشه ایران را بر روی زانوی خود قرار داده و با انگشت خود آذربایجان را نشان میدهد، میگوید: «من از این منطقه اصلا خوشم نمیآید. در آینده نیز کرور کرور به پول احتیاج خواهم داشت. به همین دلیل این منطقه را....» (ناهیدی آذر: 53-50).
روزنامه آذربایجان در تاریخ مطبوعات آذربایجان از اهمیت ویژهای برخوردار است. ستارخان با دیدن اولین شماره روزنامه احساس خود را با جمله «امروز عید ملی آذربایجان است» بیان نموده است. این روزنامه نیز همانند دیگر روزنامههای آن دوره، ظاهرا خود را مجاب دیده که مطالب را به زبان فارسی منتشر کند. زبان ترکی بیشتر در مطالب درجه دو روزنامه و اشعار طنز بکار برده شده است. این روزنامه که نقش مهمی در تقویت جریان آزادیخواهی در ایران و آذربایجان داشته و خوانندگان آن در مناطق مختلف از تبریز تا استانبول، از تهران تا خراسان و بلوچستان سکونت داشتند، هیچ نقش مهمی در رشد و تقویت آگاهی ملی ترکی نداشته است. در این دوره که زبان ترکی نوشتاری آرام آرام جای خود را به زبان فارسی میداد، روشنفکران ترک آذربایجان سعی داشتند که اندیشه آزادیخواهی را در تهران و نقاط دیگر ایران رواج دهند، غافل از اینکه روشنفکران فارس مشغول پایهریزی فرهنگی و سیاسی رژیم آینده بودند. این همان تفاوت اصلی است که میان مطبوعات آذربایجان و تهران در آن دوره وجود داشت ■
ادامه دارد
منابع
آخوندوف، ناظم (1979). آذربایجان طنز روزنامهلری، انتشارات فرزانه، تهران.
رسولزاده، محمدامین (1993). ایران تورکلری، به اهتمام یاووز آقپینار، عرفان م. ییلدیریم، صلاحالدین چاغین، نشر تورک دونیاسی آراشتیرمالاری وقفی، استانبول.
روزنامه انجمن (1906). تمامی شمارهها.
روزنامه آذربایجان (1906). شمارههای مختلف.
مجیدی، س. (1996). دانشنامه مطبوعات آذربایجان، انتشارات مهد آزادی، تبریز.
مصطفییف، ودادی (1998). جنوبی آذربایجان: ملی شعور، چاپخانه مرتضوی، کلن.
ناهیدی آذر، ا. (ب.ت.ن). تاریخچه روزنامههای تبریز در صدر مشروطیت، انتشارات تلاش، تبریز.
هاشمی، س. محمد (1999). حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج.1، چاپ دوم، انتشارات دادگستر- میزان، تهران.